به گزارش خبرنگار گروه دين و انديشه خبرگزاري "مهر"، اسلاتري معتقد است كه هم اكنون از نخبه گرايي اي كه زماني بر زبان و ذهن فيلسوفان نقش بسته بود كاسته شده است . به نظر او اگر ما لااقل بخشي از فلسفه را تدوين و تنظيم آنچه ديگران مي دانند به حساب آوريم يكي از مهمترين هنرهاي فيلسوفان آن است كه سقراط وار افكار و آيين نهفته در زندگي را به بهترين نحو بيان كنند و به تعبيري حرف دل مردم را بزنند. در جاي ديگر فلسفه با چارچوبهاي فكري زندگي گره مي خورد و اين چارچوبها البته مورد نياز همه هستند هرچند كه بسياري غافلانه و ناخودآگاه به چارچوبهاي ناقص پناه مي برند و در اين جا هم يكي ديگر از محورهايي كه فلسفه با زندگي رايج و متعارف گره مي خورد رخ مي نمايد. از سوي ديگر بحثهاي موجود در روان شناسي و روان درماني كه بسياري از افراد بدانها نياز دارند مشحون از مباني و پيش فرض ها و استدلالهاي فلسفي هستند. اسلاتري معتقد است سقراط بدرستي فلسفه را آمادگي براي مرگ تعريف كرده است و به تعبيري ديگر فلسفه با مشي هاي زندگي ما نسبت تنگاتنگي برقرار مي كند.
لازم به ذكر است در بسياري از بحثهايي كه در باب نسبت فلسفه با زندگي رايج و متعارف مي رود تقسيم بندي هايي كه در فلسفه وجود دارندمورد توجه قرار نمي گيرند و همين نسبت فلسفه و زندگي رايج را مخدوش و مبهم معرفي مي كند كه بحثهاي اسلاتري نيز از اين خلل در عذابند. فلسفه گستره اي كلان است كه از يك سو با مابعدالطبيعه پيوند دارد و از سوي ديگر شامل تحليلهاي درجه دوم مي شود و از سوي ديگر با علوم و معارف مختلف در پيوند است.
نظر شما